خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ...

ساخت وبلاگ
دو شب پیش بود که از موسیقی و قابلیتی که در چسبیدن به خاطره ها و یادآوری آنها دارند نوشتم. امشب که گالری گوشی ام را مرور می کردم به چند تا عکس رسیدم که خیلی حس خوبی را در من ایجاد کرد.  این عکس ها مربوط می شد به آخرین روزهای سال 95. اسفند 95 پر حادثه ای داشتم. از مریضی بابا و عمل سنگینی که داشتند، تا روزهای پر تلاطم پیش از دفاع و تا روزهای پایانی خوابگاه. این عکس مربوط به وقتی بود که این مسائل تا حدود زیادی حل شده بود. بابا دوران سخت و طاقت فرسای بعد از عمل را گذرانده بود، خوابگاه من برای یک ترم دیگر تمدید شده بود و از پایان نامه ام دفاع کرده بودم. برای همین اون روزها حس سبکی و آرامش خاصی را تجربه می کردم.  همان روزها ادریس به من پیشنهاد یک سفر یک روزه داد. فکر کنم 26 اسفند بود که با هم از تهران حرکت کردیم و با قطار به شاهرود آمدیم. نیمه روز بود که به شاهرود رسیدیم. ناهار خوردیم و یک تاکسی گرفتیم تا قلعه نو خرقان. یکی از این عکس ها را توی ماشینی گرفتیم که از شاهرود ما را به قلعه نو رساند. یک سلفی که ادریس که صندلی جلو نشسته بود از خودش و من گرفت.  ادریس برای بار دوم بود که این سفر را تجربه می کرد و به قلعه نو می رفت اما من قبل از این نرفته بودم. حس خاصی داشت. بعد از ظهر رسیدیم. یک سوئیت گرفتیم. سوئیت خیلی نزدیک به مقبره شیخ ابوالحسن خرقانی بود.  شبی به یاد ماندنی بود. خی خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 38 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:10

این روزها خیلی به مقوله سن دارم فکر میکنم. یک حسی به من میگوید که سال های پیش رویم کمتر از سال هایی شده است که پشت سر گذاشته ام. امروز قرار بر این است که خلاصه یک کتاب را در یک جمله بنویسم. کتابی که می خواهم در مورد آن بنویسم کتابی است از خانم تینا سیلیگ با نام عنوان این نوشته من :«ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم». قول نمی دهم بتوانم در یک جمله خلاصه یک کتاب را بنویسم به همین دلیل برخی از جمله های کلیدی کتاب -از نظر من- در زیر می آورم. - به چالش کشیدن مفروضات - مراقب بودن در مورد مسئله نابینایی - به جای تلاش برای کسب درآمد بیشتر به مفهوم و محتوای زندگیتان بیفزایید. - ما اغلب متاثر از قوانین ساخته و پرداخته خودمان در نقش های خاصی محدود و از دسترسی به گستره وسیعی از امکانات محروم هستیم. -بسیاری از قواعد را می توان شکست. «اجازه نگیرید به جای آن طلب بخشش کنید» - آگاهی از این واقعیت که «می توانید الگوهای مرسوم را زیر سوال ببرید» فوق العاده نیروبخش است. - برای بیرون آمدن از چاردیواری امن وراحت زندگیتان ترس و واهمه نداشته باشید. - استعدادها، هوش و ابتکاراتی که سالها در انتظار به ثمر رسیدنش بودیم در جدال با چالش ها متبلور شده و به سطح می آیند. - هر چه بیشتر شانس خود را امتحان کنی، احتمال موفقیت تو بیشتر می شود. - سستی و بی تفاوتی بدترین نوع شکست است.  - شواهد و مدارک مستدل و مکتوب نشا خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 42 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:10

گاهی وقت ها احساس بی کفایتی به من دست می دهد. خودم را به شدت انتقاد میکنم. هیچ چیز خوب پیش نمی رود. این ها باعث می شود که باز حال درونی من بدتر شود و احساس بدی که نسبت به خودم دارد تشدید شود. این خود باعث می شود تا اوضاع کارهایی که پیگیری می کنم بدتر از قبل شود. نمی دانم این سیکل معیوب و نفس گیر و اذیت کننده این بار کِی و چگونه به پایان میرسد اما امیدوارم که هر چه زودتر تمام شود.  [متاسفانه در این شرایط گاهی تصمیمات و رفتارهایی که می دانم چندان مناسب نیست، می تواند از من سر بزند.] در این شرایط بعضی اتفاقات هست که می تواند این وضعیت را بهتر یا بدتر کند. به نظر من هر تغییری در این شرایط -چه در ظاهر باعث بهتر شدن یا بدتر شدن آن شود- خوب است. چرا که اگر بهتر شود، این امید هست که نمودار سینوسی شرایط، نقطه می نیمم خود را گذرانده و شرایط در حال تغییر است. اگر هم بدتر شود باز خوب است چرا که می دانم که در مسیر این نمودار سینوسی حرکت می کنم و در همین زمان ها باید تغییر شیب نمودار زندگی از منفی به مثبت را تجربه کنم. یکی از اتفاقاتی که باعث بهبود این وضعیت می شود، پیام های محبت آمیز و دلگرم کننده است. این پیام ها نیز انواع مختلف دارد. گاهی یک دوست صمیمی و قدیمی بهت پیام می دهد و به تو می گوید ببین من حواسم بهت هست و برای من مهم هستی. به نظر من این قابل پیش بینی ترین و قابل اتکاترین خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 42 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:10

امروز آخرین روز از چالش سی روزه است. آخرین روزهای شهریور ماه 1396 است. سال 96 به نیمه خود نزدیک می شود و فرصتی است برای فکر کردن. نگاه دوباره به برنامه ها و اهدافی که اول سال نوشتی، بررسی میزان پیشرفت در آنها و گرفتن تصمیم هایی برای ادامه سال. امروز رفتم توی یک مراسم. مراسم روزنمایی از کتاب آقای احمدرضا نخجوانی با نام چه گونه استخدام شویم. (ایشان تاکید داشتند که چه گونه درست است و نه چگونه). مراسم خیلی خوبی بود چون من شخصا چیزهایی آموختم و کتابی را به دست آوردم که به نظرم خیلی ارزشمند است و می تواند به من کمک زیادی کند. شاید بعدا از این مراسم چیزهای بیشتری نوشتم. یک جمله توی ارائه ایشان بود که توجه من را جلب کرد. ما آنی هستیم که به آن تظاهر میکنیم، پس حواستان باشد به چه چیزی تظاهر می کنی.  امشب توضیح و تفسیری از این جمله نمی کنم. شاید وقتی دیگر. اگر دوست داشتید برداشت خود را از این جمله بنویسید. موافقید یا نه. #روز_سی_ام #چالش_سی_روزه + نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۶ساعت 22:38&nbsp توسط سعید  |  خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 49 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:10

شما تا به حال شعار رسالت شخصی برای خودتان نوشته اید؟  ارزش هایتان را لیست کرده اید؟ چقدر بر اساس این ارزش ها زندگی میکنید؟ 5 سال بعد شما کجا هستید؟ زندگی شخصی، شغلی و ... . (می دانم که خیلی موضوعات زیادی تاثیرگذار هستند و خیلی از این مسائل در اختیار شما نیست اما این دلیل می شود که ندانیم 5 سال بعد می خواهیم کجا باشیم؟) اصلا یک سوال راحت تر شما از زندگی چه می خواهید؟ ... * چند تا سوال دیگه هم دارم ولی فعلا جواب همین ها را بدهید. ** لطفا جواب بدهید، لطفا ... + نوشته شده در  پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۶ساعت 1:52&nbsp توسط سعید  |  خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 38 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:10

امشب با دوست عزیز و رفیق موافقی رفتیم بیرون. قدم زدیم، گفتیم، خندیدیم، شام خوردیم، از هر دری سخنی گفتیم و با یک ناشناسی که توی خیابان ساز دهنی میزد حرف زدیم و همدلی کردیم و از پیرمردی که دستانش بسیار میلرزید و او را سید صدا می زدند، فال حافظ گرفتیم.  غرض اینکه خیلی شب به یاد ماندنی بود برای من. امشب می خواهم شعری را که از حضرت حافظ در روز بزرگداشتش، به عنوان فال هدیه گرفتم را اینجا به اشتراک بگذارم.  بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت بصدش خار پریشان دل کرد طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد قرة العین من آن میوه دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد ساروان بار من افتاد خدا را مددی  که امید کرمم همره این محمل کرد روی خاکیّ و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ  چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد * خیلی حرف دلم را زد حافظ علیه الرحمه. ** تفسیری که زیر فال بود هم جالب توجه بود. + نوشته شده در  پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۶ساعت 23:55&nbsp توسط سعید  |  خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : بزرگداشت, نویسنده : adventurer بازدید : 55 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:10

شما تا به حال شعار رسالت شخصی برای خودتان نوشته اید؟  ارزش هایتان را لیست کرده اید؟ چقدر بر اساس این ارزش ها زندگی میکنید؟ 5 سال بعد شما کجا هستید؟ زندگی شخصی، شغلی و ... . (می دانم که خیلی موضوعات زیادی تاثیرگذار هستند و خیلی از این مسائل در اختیار شما نیست اما این دلیل می شود که ندانیم 5 سال بعد می خواهیم کجا باشیم؟) اصلا یک سوال راحت تر شما از زندگی چه می خواهید؟ ... * چند تا سوال دیگه ه خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 20:11

دیروز با جمعی از دوستان رفتیم بیرون. در مورد موضوعات مختلف صحبت کردیم. از حال و احوالپرسی گرفته تا موضوعات شغلی و کاری. بخشی از صحبت های من و حامد رفت به سمت موضوع ازدواج. از من شرایطم را پرسید و اینکه حرکت انقلابی! دیگری انجام نداده ام. داشتم از منظر خودم فرایند ازدواج و مسیری که باید طی شود را توضیح و تفسیر می کردم و از منظر استراتژیک به این موضوع نگاه می کردم و از سناریو پلنینگ Scenario p خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 20:11

فرض کن پاییز باشد. شب هم باشد. دلت هم گرفته باشد. دور از خانواده هم باشی. دوستی هم دم دستت نباشد با او از دلت سخن بگویی. یک تماس تلفنی هم با مادر داشته باشی و خبرهای خوبی نه تو برای او داشته باشی و نه او برای تو. نیمی از زمان صحبتت پشت تلفن هم به سکوت بگذرد.  فرض کن  چند وقتی هم هست که به خاطر موضوعی نسبت به خودت احساس بدی داری و خودت را سرزنش می کنی و احساس بدِ درماندگی داری.  عزیزی دا خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 20:11

همه ما دوستانی داریم. هر کدام از این دوستان نیز جایگاه خاص و متفاوتی برای ما دارند. ما آنها را عموما در لایه های مختلف قرار می دهیم. مثلا دوستان اجتماعی، همکلاسی های دانشگاه و همکارانم را در یک لایه قرار میدهم. از بین همکلاسی هایم من با حامد درد دل هم میکنم. بیرون زیاد می رویم و تعاملات خیلی بیشتری داریم. به همین دلیل حامد یک لایه بالاتر آمده و در دوستان صمیمی ترم جای گرفته است.  به نظر من خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ......ادامه مطلب
ما را در سایت خوشحالی، آرامش، رضایت، خوشبختی یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adventurer بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 20:11